تنهام نذار...

 

پیشاپیش تولدم مبارک

 

البته تولدم 14 آبانه هاااا ولی زیاد نمیتونم بیام

 

 

اینا هم کادو هام

پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, / 14:10 / elham /

اینجا دنیای ادم برفیاست

تا چشم کار میکنه برفه و یخ بندون

کی میدونه شاید منم یه ادم برفی باشم

حتی شاید سردتر و یخ بسته تر از همه ی ادم برفیا

اما...

خسته ام از همه ی ادم برفیا

دیگه تحمل ادم برفی دیدن و ادم برفی بودن رو ندارم

پس...

اب میشم...

به شانه ام میزنی که تنهایی ام را تکانده باشی!

به چه دل خوش کرده ای؟1

تکاندن برف از شانه های یک ادم برفی؟!!!

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:ادم برفی, / 13:19 / elham /

باران میبارد!

با این دو نفره بودن هوا...

من، تنها!

تو،تنها!!

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, / 13:16 / elham /

پاکت نامه ات را خالی بفرست...کلمات احساست را محدود میکنند!

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, / 13:7 / elham /

مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها...

دل از اینهاست که تنهاست نه از فاصله ها...

گرچه دیگر همه جا پر ز جدایی شده است...

مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها...

 

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, / 12:59 / elham /

تو که نیستی زندگیمو زیر پای کی بریزم
واسه کی دلم بمیره وقتی تو نیستی عزیزم

دست سرد این زمونه دستامو از تو جدا کرد
بازی دوری و حسرت با دلای ما چه ها کرد

عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره
همه آرزوم همینه که ببینمت دوباره

دوری تو داره آروم منو از پا درمیاره
رنگ پیری زره زره تو وجودم پا میذاره

طاقت دوری ندارم تو بیا بمون کنارم
ارزونی قدم تو همه ی دارو ندارم

ای قشنگترین ترانه با تو بودن آرزومه
ای تو نیمه ی وجودم بی تو عمره من حرومه

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, / 9:47 / elham /

اگر باران ببارد،باز می ایم درون کوچه ی امید...

وازترکیب دستانم برایت چتر میسازم...

تامبادا قطره ای بیازارد نگاه مهربانت را...

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, / 9:39 / elham /

به تو سوگند

به راز گل سرخ

به پروانه که در عشق فنا میگردد

زندگی زیبا نیست!

انچه زیباست تویی

تو که اغاز منو لحظه ی پایان منی!!

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, / 9:35 / elham /

چشمان ناز تو ، قلب مهربان تو، هر چه فکرش را میکنم محال است زندگی بدون تو
چه عادت کرده باشم به تو ، چه دوستت داشته باشم ، قلب عاشقم میگوید ، این زندگی عاشقانه را مدیونم به تو
روزی آمدی و مرا از حال و هوای تنهایی بیرون آوردی
عاشقم کردی با مهر و محبت هایت، با قلب مهربانت
دیوانه ام کردی با آن چشمهای نازت
چه ناز است چشمانی که لحظه ای دیدن دوباره اش برایم آرزوست
تا لحظه های در کنار تو بودن را با چشمان ناز تو سر کنم ، تا غرق شوم درون چشمهایت تا بشکنم سکوت را به بهانه ی دیدن چشمهایت
تا بگویم درد دلهایت را برایت ، منی که بی خبر نیستم از آن دل مهربانت
صدای دلنشین تو ، خیره شده ام به چشمهای زیبای تو، تو نیز عاشقانه نگاه میکنی به چهره عاشق من ، لبخندت مرا دیوانه تر میکند، عزیزم بیشتر از این تو را ببینم به رویا نبودن این رویای زیبا شک میکنم ، میترسم که خواب باشم ، میترسم که در خواب عاشقت شده باشم ، میترسم که رویا را با حقیقت اشتباه گرفته باشم!
تو نیز مانند من به انتظار باریدن بارانی ، یا باز هم اشک میریزی از اینکه دیدارمان به سر رسیده  و تا فردا مرا نمیبینی
چگونه سر کنم شب را تا فردا ،نمیدانم حقیقت عشق تو را باور کنم یا آن رویا!
نمیدانم چگونه قلبم را راضی کنم که خواب نیست تو را داشتن را
ای قلب عاشقم باور کن عاشق شدن را
چشمان ناز تو مرا دلتنگ کرده، گرفتن دستهایت بی قرارم کرده ،دیگر چگونه بگویم که بودن تو ،مرا بدجور عاشق کرده
حتی اگر با تو بودن رویا باشد ، می مانم تا ابد در همین رویا ، به خیال تو ، به خیال داشتن فرشته ای مثل تو ، به همین خیال رویایی زندگی میکنم


 


 

شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, / 12:5 / elham /

 

یکی بود یکی نبود زیر این گنبد گردون و کبود یه قصه مثل تموم قصه های نا تموم دنیا بود

 


قصه ای که اولش شروع میشد با یک نگاه


یه طرف نگاه پاک و دیگری پر از گناه


یه دلی بود که کسی اونو نبرد


به کسی دل نمی بست و از کسی گول نمی خورد


اما روزی از روزای روزگار


یه روز از روزای آفتابی آفزیدگار


آدم قصه ی ما نگاهی افتاد تو نگاش


یه نفر نشسته بود عاشق و واله سر راش


یه نفر که گفت بهش دوسش داره خیلی زیاد


یه نفر که گفت به جر اون دیگه هیچی نمی خواد


یه نفر که توی چشماش پر از اشک بی کسی بود


یه نفر که توی حرفاش غم بی هم نفسی بود


آدم قصه ی ما،حرفهای اونو شنید


تو یه چشم به هم زدن خودشو آواره دید


دید که بی اون نفسی توی تنش نیست


دید امیدی واسه زنده موندنش نیست


یه روزی قفل زبونشو شکستو یه گناه کرد


گفت که من "دوست دارم"


اما خیلـــــــــــــــی اشتباه کرد


آخه یار بی وفاش


که نبود عشق تو صداش


گفت مگه جدی گرفتی حرفامو؟


تو به دل گرفتی اون دروغامو؟


دیگه این کارو نکن،دیگه هیچ دروغی رو باور نکن!


عاشق قصه ی ما توی این لحظه شکست


صدای شکستنش تو دل ابرا نشست


باورش نمی شد این جدایی و دربدری


باورش نمی شد این شکست و بی یاوری رو


زیر رگبار جدایی شد یه پروانه ی خسته


شد یه پروانه تنها که پرش به گل نشسته


این شعر رو تقدیم میکنم به اون دختر خانم ها و آقا پسر های گلی که یادشون بمونه که همینجوری به کسی نگن:


"دوستت دارم"


 

شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, / 12:1 / elham /

 

گاهی حس آخرین بیسکوئیت ساقه طلایی رو دارم ، تنها ، شکسته
 

 

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, / 9:25 / elham /

 

پایان سریال دروغ هایت بود
آخرین لبخندت ،
و چه ساده بودم من
که تا تیتراژ پایانی
به پای تو نشستم...
چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, / 9:21 / elham /

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن

یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, / 8:40 / elham /

تو رفتی رد پایت در دلم ماند
شکوه خنده هایت در دلم ماند
دلم را با سحر خوش کرده بودم
غروب ماجرایت در دلم ماند
شریک دردهایت بودم اما
در آغوش تو خفتن در دلم ماند

یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, / 8:39 / elham /

خرم دل آنکه از ستم آه نکرد
کس را ز درون خویش آگاه نکرد
چون شمع زسوز دل سراپا بگداخت
وز دامن شعله دست کوتاه نکرد

 

یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, / 8:37 / elham /

شادی تو بیرحم است و بزرگوار
نفست در دستهای من ، ترانه ی سبزی ست
من برمیخیزم
چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل میزنم
آینه ای برابر آینه ات میگذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم ......

(شاملو)

یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, / 8:22 / elham /

تا روز بود ،
غروب را آرزو می کردی

به تاریکی که رسیدی ...
... خورشید پرست شده ای ؟

یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, / 8:12 / elham /

دلم را شکستی و گفتی"هرچه بود گذشت"

به گریه گفتمت آری؛ولی چه زود گذشت

بهار بود و عشق بود و تو بودی

ولی...

بهار نیست و عشق مرد و تو رفتی و...

هرچه بود گذشت!!

چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, / 9:21 / elham /

 

وقتی با تمام وجودت عاشقی باید از همه این احساسات
خیلی ساده تر از عاشقیت بگذری
چون فقط و فقط به فکر اونی
بخدا خیلی سخته نگاهتو برای همیشه ازش بدزدی
چون اون دیگه نمیتونه بشناسدت
آره واقعا حقیقت داره که وقتی عاشق شدی
نباید اون بدونه
خیلی سخته اونقدر سخت که چشماتم دیگه یاریت نمیده
من هم یکی از همون آدمهام دیگه طاقتم تموم شده
چند روز چند ساعت چند سال عاشق بمونم تا کی؟
هیچ جوری از این موضوع رها نمیشم
اشتباه من اینه که عاشق شدم
مگه من خودمو عاشق کردم چرا اونی که عاشقم کرد
به فکر این نبود که یه روزی مثل الان
این حق رو دارم که با همه وجودم فریاد بزنم
پس تکلیف این همه علاقه چی میشه
جز اینه که مثل هربار به جای شکوه
 راهیه دیاری کردمش
که پر از دعای سلامتی و خوشبختیشه
جز اینکه خنده های تصنعی مو بهش تحویل دادم
که یه وقت ، وقت رفتن دلش نلرزه
یه وقت ناراحت نشه یه وقت دلش نشکنه
مثل هربار نگاه سرد مو به زمین خدا میدوزم
حالا توی تنهایی خودم این حق رو پیدا کردم
با تمام وجودم گریه کنم
ولی دیگه چه فایده وقتی هیچ وقت نتونستم
بهش بگم پس حق من چی
من از این گریه های یواشکی خسته شدم
چرا نباید بدونه چی به سر دلم اومده
مثل همیشه دلم به چشمامه و چشمام به فکرمه
همه بهم دستور میدن دختر صبور باش گذشت کن
این وسط فقط روحمه که دیگه جونی نداره
و من شرمنده چشمام
شرمنده دلی که هر بار از طرف یکی شکسته
من چی دارم که از خودم دفاع کنم
جز اینکه سکوت کنم چون عاشقم
یعنی ارزش و عدالت عشق اینقدر کمه؟
 
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, / 8:27 / elham /

 

به قلبت بياموز هميشه عاشق باشد؛ ولي عاشق هر کسي نباشد
به چشمانت بياموز هر کسي ارزش ديدن ندارد
به چشمانت بياموز که به چشم به راه بودن عادت نکند
به چشمانت بياموز که به در خيره نماند
به چشمانت بياموز که براي هر کسي بيخواب نماند
به زبانت بياموز که هر اسمي ارزش جاري شدن ندارد
راستگو آنکه گفت: براي تو زنده‌ام
آن کس که گفت بهر تو مُردم، دروغ گفت
سعي کن بخاطر کسي که دوستش داري غرورتو از دست بدي
 ولي مواظب باش بخاطر غرورت کسي رو که دوستش داري
از دست ندي
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, / 7:55 / elham /

 

یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد.
 یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد
 زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم !
 کسی را دوست دارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمی توانم
 دستانش را بفشارم !
 یکی را دوست دارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد !
یکی را دوست دارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست !
یکی را برای همیشه دوست دارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا ! کسی
که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم !
یکی را تا ابد دوست دارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که
او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است !
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم ، کسی که نگاه عاشقانه ی
 مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود !
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش
 نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم !
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم 
 
برای من عزیزترین است !
یکی را دوست دارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد ! نمی داند که
چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است !
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست دارم !
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ، اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا
دارد !
یکی را بیشتر از همه کس دوست دارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی
نیز دوست نمی دارد !
یکی را دوست دارم با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما .......... من
دیوانه وار تنها او را دوست دارم !
کاش یه روزی بفهمی که چقدر دوستت دارم !!!
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, / 7:39 / elham /

توکلاس درس خدا،

اونی که ناشکری کنه رد میشه

اونی که ناله کنه تجدید میشه

اونی که صبرکنه قبول میشه

اونی که شکر کنهشاگرد ممتازه

خدایا بر مصائبت شکر...

جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, / 7:21 / elham /

 

 یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن با هم قایم باشک بازی می کردن نوبت به دیوونگی که رسید همه را پیدا کرد اما هر چه گشت از عشق خبری نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یه بوته گل سرخ قایم شده دیوونگی رو خبر کرد و دیوونگی یه خار بزرگ برداشت و در بوته ی گل سرخ فرو کرد صدای فریاد عشق بلند شد وقتی به سراغش رفتند دیدند چشماش کور شده و دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت که همیشه عشقو همراهی کنه و از اون به بعد دیوونگی شد عصای عشق

سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, / 14:57 / elham /

اعتماد نکن به حرفهای قشنگ و عاشقونه   

اعتماد نکن به اون که میگه منتظر می مونه

انتظار نداشته باش که تنها با تو باشه وبس 

 شک نکن تو مطمئن باش با کسای دیگه هم هست

هر چی که داری تو سینه رو نکن نگوکه

اینه  برای گفتن رازت لبهای اون در کمینه

به خنده هاش دل نبازی تو با گریه هاش نسازی 

اینها همش فریبه که تو رو بگیره به بازی

مواظب باش که نریزی اشکهای ظریفش 

مطمئن باش که با احساس هیچ وقت نمیشی حریفش 

 

دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, / 10:11 / elham /

عاشقی تا دم سحر فقط درد و آه میکشد...

با غبار پشت شیشه یک نگاه میکشد...

عکس عشق خویش را شکل ماه میکشد...

اشتباه میکشد...

چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, / 12:33 / elham /

من صبورم اما...

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم!

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تورا،

از شب متروک دلم دورکند میترسم!

من صبورم اما...

این بغض گران،صبر نمیداند چیست!

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, / 7:7 / elham /

نمی دانست دلش را کجا گم کرده است .

 تنها احساس خوش را به یاد داشت. احساسی که تابه حال نداشته است .

گیج و مبهوت به دنبال دلش می گشت به هرکجا که میرسید می پرسید .

هرکجا که احساس می کرد دلش آنجا باشد سر کشید ....


{ ادامـــه }
پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, / 18:39 / elham /

  

زندگی به من آموخت

...که رازم را به چشمانم نگویم که زود تر از هر کس آن را بر ملا می کند ...

زندگی به من آموخت

...که هیچ کس یک همراز خوب نیست ...

زندگی به من آموخت

...که غمها را در خود خفه کنم و دم نزنم ...

زندگی به من آموخت

...که درد و دل با نزدیکترین دوستان هم کاری اشتباه است ...

زندگی به من آموخت

...که بهترین ها گاه بد ترین میشوند ...

زندگی به من آموخت

 ...که کوچکترین برخورد ها میتواند بهترینها و دوست داشتنی ترینها را از آدم بگیرد ...

زندگی به من آموخت

 ...که زمزمه های دلتنگی را در گوش هیچ کس حتی خودم نجوا نکنم ... !

زندگی به من آموخت

... که از تحمل سختی ها فرار نکنم ...!!

زندگی به من آموخت

... که فقط یک قلب برای من می تپد و آن قلب خودم است ... !!

...آموخته ام که با اشک میشود غمهارا شست ... !!

 

پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, / 18:33 / elham /

 

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

(دوسش داری مثل بچه ی آدم بهش بگو دیگه چرا مسخره بازی در میاری؟!!)

پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, / 18:19 / elham /

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده

می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده

یه سوال عاشقونه بگه هرکسی می دونه

اونکه دادم دلو دستش چرا دل به من نمی ده ؟


{ ادامـــه }
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, / 10:52 / elham /


Designer:Faиdogh